→♫♥کلبه تنهایی یلدا♥♫←

ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻐﺮﻭﺭﺗﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﺗﺮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ…

ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﺍﯾﻨﺪ…

ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻏﺮﻭﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ…

ﻭ ﺑﯽ ﺭﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﻬﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯽ ﺍﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ…

ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ…!

شنبه 10 اسفند 1392برچسب:, :: 4:54 بعد از ظهر :: نويسنده : pesmal amo╤──❄ƹ̵ӝ̵ʒ ǷЇŠĦЇ ƹӝ̵ʒ❄

زیر بارون اگه دختری را سوار کردید

 

به جای شماره به او امنیت بدهید..

 

اورا به مقصد مورد نظرش برسانید

 

نه به مقصد مورد نظرتان!!

 

بگذارید وقتی زن ایرانی

 

مرد ایرانی را در کوچه ای خلوت میبیند

 

احساس امنیت کند نه احساس ترس

 

...بیایید کمی هم مرد باشیم..

 


اﻭﻥ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ

 

ﻣﻦ ۳ﺩﻗﯿﻘﻪ ﭘﯿﺶ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﻮ ﺩﻣﺎﻏﺶ ﺑﻮﺩ

 


گفتم در جریان باشی !

 

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 1:25 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

پسری با پدرش در رختخواب
    درد ودل می کرد با چشمی پر آب

    گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
    زندگی از بهر من مطلوب نیست

     گو چه خاکی را بریزم توی سر
    روی دستت باد کردم ای پدر

     سن من از 26 افزون شده
    دل میان سینه غرق خون شده

    هیچکس لیلای این مجنون نشد
    همسری از بهر من مفتون نشد

    غم میان سینه شد انباشته
    بوی ترشی خانه را برداشته

    پدرش چون حرف هایش را شنفت
    خنده بر لب آمدش آهسته گفت

    پسرم بخت تو هم وا می شود
    غنچه ی عشقت شکوفا می شود

    غصه ها را از وجودت دور کن
    این همه دختر یکی را تور کن

    گفت آن دم :پدر محبوب من
    ای رفیق مهربان و خوب من

    گفته ام با دوستانم بارها
    من بدم می آید از این کارها

    در خیابان یا میان کوچه ها
    سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

    کی نگاهی می کنم بر دختران
    مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر
    با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

    با سه تا شان رفته بودیم سینما
    بگذریم از ما بقیه ماجرا

    یک سری ، بر گل پری عاشق شدم
    او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

    یک دو ماهی یار من بود و پرید
    قلب من از عشق او خیری ندید

    آزیتای حاج قلی اصغر شله
    یک زمانی عاشقش گشتم بله

    بعد اوهم یار من آن یاس بود
    دختری زیبا و پر احساس بود

    بعد از این احساسی پر ادعا
    شد رفیق من کمی هم المیرا

    بعد او هم عاشق مینا شدم
    بعد مینا عاشق تینا شدم

    بعد تینا عاشق سارا شدم
    بعد سارا عاشق لعیا شدم

    پدرش آمد میان حرف او
    گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

    گرچه من هم در زمان بی زنی
    روز و شب بودم به فکر یک زنی

    لیک جز آنکه بداری مادری
    دل نمی دادم به هر جور دختری

    خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
    واقعا ً که پوز بابا را زدی

منبع:بیتوته

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 1:21 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

ازدواج, مراسم خواستگاری, طنز ازدواج

فوق العاده کاربردی و صد البته مخرب !
در این نوشتار می خواهیم به شما راه هایی را آموزش دهیم که بتوانید مراسم خواستگاری تان را خراب کنید! طوری که اگر دختر هستید، داماد آینده، فراری شود و اگر پسر هستید، عروس آینده از این که فکر زندگی با شما را به سرش راه داده به خودش لعنت بفرستد. این راه ها ردخور ندارد؛ تضمینی است و همه آنها که پیش تر امتحان شان کرده اند هنوز هم در خانه پدر و مادرشان هستند و نتوانسته اند ازدواج کنند!

روش های بر هم زدن مراسم خواستگاری برای پسران جوان

▪هر چند کلمه که حرف می زنید یک بار بادگلو کنید و بدن تان را بخارانید. این حرکت حتما تاثیر بدی بر دیگران می گذارد.

▪اگر روش قبلی موثر واقع نشد. از فرمول "جوراب های جادویی" استفاده کنید. بگذارید جوراب های تان یک هفته نشسته باقی بماند.

▪شب ها هم آنها را توی کتانی های ورزشی بچپانید و شب خواستگاری همان ها را بپوشید تا همه خانه بوی باقلی پخته بگیرد!

▪حتما شام بمانید حتی اگر سکوت سنگین و حرف ها، تمام شد شما همچنان بنشینید و لبخند بزنید و سرتان را تکان بدهید. بالاخره یکی از اعضای خانواده عروس خسته می شود و از جا بر می خیزد و این لحظه همان بزنگاهی است که باید بگویید "راضی به زحمت نیستیم... شام چرا... حالا وقت هست..." این طوری آنها ناچار می شوند به شما تعارف کنند و شما با کمال میل تعارف شان را می پذیرید.

▪جوری به خواستگاری بروید که انگار قبیله ای به خانه عروس حمله کرده است. همیشه زیاد باشید. قشون کشی کنید. هشت و نه نفر برای خواستگاری، عدد ناچیزی است اصلا نباید روی کمتر از ۱۵ نفر حساب کنید.

▪در خواستگاری بچه ها را با خود ببرید و برای آنکه شوق تان را به بچه داشتن نشان بدهید با آنها بازی کنید مثلا یک مسابقه وسطی ترتیب بدهید یا گرگم به هوا بازی کنید.

▪بدلباس باشید یکی از بهترین شیوه های بدلباسی این است که جوراب های تان را روی پاچه شلوارتان بکشید.

▪به کسی فرصت صحبت کردن ندهید. دائما از محاسن تان حرف بزنید و گاهی رو کنید به اعضای خانواده و تائیدشان را بگیرید. روش دیگر این است که هیچ حرفی مربوط به خودتان نزنید. اما یک لحظه هم دهان تان را بسته نگه ندارید؛ از سیاست، از اقتصاد، از علم، از هوا، از تاریخ و... حرف بزنید حتی می توانید خاطره تعریف کنید.

▪عروس را با یکی از دخترهای مجرد فامیل مقایسه کنید. مثلا همین که چایی آورد به مادرتان بگویید "شبیه دخترعمه ام نیست؟"

▪همیشه اسم عروس را اشتباه بگویید مثلا اگر اسمش فرزانه است هر بار با اسمی تازه صدایش کنید! "ببخشید افسانه خانم..."، "راستی ملیسا خانم..."، "شیوا خانم می خواستم بگویم که..." و...

▪گربه را دم حجله بکشید. وقتی عروس بالقوه، پرسید سهم مشارکت احتمالی تان در کارهای خانه چقدر است ناگهان ابرو در هم بکشید، نیم خیز شوید و صدای تان را بلند کنید و بگویید "شما بپزید من می خورم، شما بشویید و بسابید، من استراحت می کنم و اگر شاغل هستید، حقوق تان را هم بدهید من خرج کنم!"

▪صدای مهمان ها را ضبط کنید و از همه عکس بگیرید و از جلسه خواستگاری و شروطی که مطرح می شود، یادداشت بردارید و دست آخر، برای اینکه خانواده عروس در آینده شرط ها را تغییر ندهند بگویید پای برگه را امضا کنند و برای اینکه صداهای ضبط شده شان را هم بشناسید بگویید هر نفر یکبار نام و سنش را اعلام کند.

▪کفش هایتان را لنگه به لنگه بپوشید تا ثابت کنید دست و پا چلفتی هستید و نمیشود روی شما برای زندگی مشترک حساب کرد.

▪تا آنجا که می توانید بخورید. توی این گرانی، شاید تا سال ها وسعتان نرسد خیلی از میوه ها را بخورید.

▪از فن "در گوشی فامیلی" استفاده کنید. در این فن، شما و خانواده تان باید طوری وانمود کنید که انگار با خانواده عروس قهرید پس فقط بین خودتان درگوشی حرف بزنید و اعضای خانواده عروس را توی بحث های تان راه ندهید.

▪دائما با تلفن همراه تان پیامک بزنید و اگر کسی زنگ زد پاسخ بدهید و بلند بلند با او خوش و بش کنید.

▪حتما، حتما، حتما، گل میخک بگیرید و بی خیال گل رز قرمز شوید و خودتان با برگ کاج تزئینش کنید و با نخ جعبه شیرینی ببندیدش.

روش های بر هم زدن مراسم خواستگاری برای دختران جوان

▪هنوز سلام و علیک تمام نشده سر صحبت درباره مهریه را باز کنید و بگویید که شما جد اندر جد، مهریه را سنگین می گیرید و این رسم خانوادگی تان است و همه دخترهای فامیل تان همین کار را کرده اند. برای این که کسی شک نکند چند تا مثال هم ردیف کنید مثلا بگویید "همین پارسال دخترعموی مامانم ازدواج کرد با ۴۰۰۰ سکه، آبجی خودم مهرش ۵۰۰۰ تا بود... حالا دو هزار تای ناقابل که چیزی نیست."

▪برای شما چه اهمیتی دارد که داماد بالقوه در صورت موافقت با مبلغ مهریه تان، به زندانی بالقوه، تغییر نام می دهد؟

▪وقتی چایی آوردید و همه مشغول خوردن شدند و به به و چه چه کردند بگویید رمال توی پارک که امروز دیده اید کارش حرف ندارد چون این لحظه را پیش بینی کرده و راست گفته که اگر توی قوری تف کنید مهر و محبت خانواده داماد به شما چند برابر بـیـشتـر می شود.

▪از دامـاد و تـک تک اعـضای خـانواده اش بپرسید متولد چه ماه و سالی هستند. بعد کشف کنید که آنها در تقویم چینی نماد چه حیواناتی هستند و مطمئن باشید هیچ وقت ممکن نیست نماد سال شما، با نماد سال بقیه کاملا همخوانی داشته باشد و با چنین اعتقادی چگونه می توانید در کنار آنها با صلح و صفا زندگی کنید. فرضا شما متولد سال موش باشید. موش که نمی تواند با خانواده ای که یک اژدها، دو تا خوک، یک سگ، دو تا گربه و یک گاو دارد، زندگی کند!

▪از همان ابتدا که خانواده داماد آمدند و گل ها و شیرینی ها را تحویل گرفتید، همین که آنها خواستند سر صحبت را باز کنند لبخند ملیحی بزنید و الکی بگویید قصد ازدواج ندارید و می خواهید درس بخوانید. این طوری هم باکلاس تر است و هم تا ابد بی شوهر می مانید.

▪خودتان را کاملا متفاوت با آنچه هستید نشان دهید و اصلا فکرش را هم نکنید که بالاخره روزی طرف مقابل از نشانه ها متوجه می شود شما کلک می زده اید.

▪اگر زیاد غذا می خورید، بگویید کم خوار هستید. اگر دیر می خوابید بگویید سر شب خواب تان می گیرد. اگر ترجیح می دهید در روزهای تعطیل روی کاناپه جلوی تلویزیون لم بدهید بگویید همه روزهای تعطیل، آفتاب نزده در کوه هستید.

▪سیر بخورید و دائما اظهار نظر کنید، حتی وقتی نظرتان را نخواسته اند. توی استکان ها، کیسه چای بگذارید و بگویید برای تان سخت بوده چای دم کنید.

▪حتی یک لحظه به نگون بختی که به خواستگاری تان آمده اعتماد نکنید. همان اول کار به داماد بالقوه بگویید "پسورد ایمیل های تان را می خواهم..." واکنش احتمالی او از دو حالت بیشتر نیست.

▪اول این که می گوید "متاسفم اما پسورد من محرمانه و شخص

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 1:4 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه؟

یه دختر بچه ۵ ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه!!

به جون خودم

من تا ۱۲ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !

 

بدترین شکست عشقی عمرمو کلاس سوم خوردم

که فهمیدم جایزه ها رو مامانم می خریده می داده به معلما

 

 

وقتی بارون میاد همه یاد عاشقی میفتن و رمانتیک میشن

نمیدونم چرا من فقط یاد آهنگ بارو بارو باروننننننن میفتم !

اینایی که زنگ میزنن از خواب بیدارت میکنن

بعد میگن عه ببخشید خواب بودی ؟؟

دانشمندا هنوز در موردشون به نتیجه خاصی نرسیدن

تمام وسایل و امکانات زندگی ما رو مامانم می ذاره “همون جا”

کلا همه چی و هر چی که می پرسی جوابش همون جاست!

از خونه همسایه بوی کیک اومد بعد بوی آش رشته اومد

الان هم بوی قرمه سبزی میاد.

می خوام برم در بزنم بگم ما به جهنم،

خودتون اسهال می شین بدبختا!

یه روز هـم باید این سازنده ی جمله :

” گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی ” رو بیارن چار کیلو غوره بدن دستش

همه هــــم صبر کنن، ببینم چه جوری میخاد حلـوا درست کنه ؛

بعد همون دیگُ بکنی تو چشـاش با این جمله ساختنش

یکی از سرگرمی های مورد علاقم اینه که

یه پچه ی ۳ تا ۶ ساله رو بغلش میکنم و دور خودم میچرخم

تا سرش گیج بره ، بعد میذارمش  رو زمین تا راه بره

بعد میشینم نگاه میکنم که چطور هی میخوره به در و دیوار …:D

حتما امتحان کنید !

مامان بزرگم خیلی مریض بود

و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود

به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه

وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:

آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم

تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .

۷سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند!

 

من شخصا به خودکشی اعتقاد ندارم، مگر اینکه پسوُردم لو بره!(باورتون میشه عشقم پسورد یاهومو داره؟؟؟؟؟؟؟؟حالا من احمقم یا عاشق؟؟؟؟منم پسورد ایدیشو دارم....حالا اون عاشقه یا احمق)

 

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:خنده,,,بامزه,,,اس ام اس, :: 9:2 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda



اصفهانیه داشته توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در ساعت می‌رفته که پلیس با دوربینش شکارش می‌کنه

و ماشینشو متوقف می‌کنه.

پلیسه میاد کنار ماشینو میگه: گواهینامه و کارت ماشینو بدین.

اصفهانیه میگه: من گواهینامه ندارم.

این ماشینم مالی من نیست.

کارتا ایناشم پیشی من نیست.

من صَحَبی (صاحب) ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندوق عقب.

حالاوَم داشتم می‌رفتم از مرز فرار کنم،

شوما منا گرفتین.

پلیسه که حسابی حیرت زده شده بوده بیسیم میزنه به فرمانده‌اش و عین قضیه رو تعریف می‌کنه و درخواست کمک می‌کنه.

فرمانده‌اش هم میگه تو کاری نکن من خودم دارم میام.

فرمانده در اسرع وقت خودشو به محل می‌رسونه و به راننده اصفهانی میگه: آقا گواهینامه؟

اصفهانیه گواهینامه‌اش رو از تو جیبش در میاره میده به فرمانده. فرمانده میگه: کارت ماشین؟

اصفهانیه کارت ماشین که به نام خودش بوده رو از تو جیبش در میاره میده به فرمانده.

فرمانده میگه: در صندوق عقب رو باز کن.

اصفهانیه درو باز میکنه و فرمانده میبینه که صندوق هم خالیه.

فرمانده که حسابی گیج شده بوده،

به اصفهانیه میگه: پس این مأمور ما چی میگه؟!

اصفهانیه میگه: چی چی میدونم والا جناب سرهنگ!

حتماً الانم میخَد(می خواهد) بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت میرفتم؟

پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, :: 8:17 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست!
دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم
بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند!
دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد
و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود!
دانشجوی مدیریت : با آن جثه کوچک ، آنچنان خانواده پر جمعیتش را مدیریت و اداره می کند
که انگار مدیر بودن باید در خون هر کس باشد و درس خواندن بی فایده است!
دانشجوی روانشناسی : درون گرا ، خجالتی ، کم حرف ، یک شخصیت منحصر به فرد!
دانشجوی علوم سیاسی : به هیچ دسته و گروهی وابسته نیست ، تک و تنها برای هدفش تلاش می کند
دانشجوی برق : وقتی روشنایی و خاموشی در نحوه حرکت او بی تاثیر است من را متوجه نیرویی فراتر از برق می کند!
دانشجوی کامپیوتر : مغز کوچک او با آن همه ذخایر اطلاعاتی بسیار پیشرفته تر از فلش
۳۲ گیگ است!
دانشجوی فیزیک هسته ای : زندگی در خوابگاه حق مسلم اوست!
دانشجوی تربیت بدنی : آنقدر عضلاتش نیرومند است که می تواند از دیوار راست هم بالا برود!
دانشجوی زبان شناسی : هیچکس زبانش را نمی فهمد!
دانشجوی علوم تربیتی : شیوه تربیتی او در تعلیم فرزندان بی شمارش برایم قابل احترام است
چرا که تمام آن فرزندان بی چون و چرا ادامه دهنده راه او می باشند
دانشجوی تاریخ : گذشت اعصار و قرون نتوانسته هیچ تاثیری در ظاهر و عقاید و شیوه زندگی او بگذارد!
دانشجوی هنر : هیچوقت منتظر نمی شود تا بتوانم پرتره اش را تمام کنم!
دانشجوی آمار : بدون شک از یک روش آماری قوی برای محاسبه تعداد فرزندانش بهره می برد!
دانشجوی اخلاق : آنقدر با مرام و پایبند به اخلاقیات است که تا به حال نگذاشته هیچکس اشک او را ببیند
حتی زمانیکه فرزندش را جلوی چشمانش له می کنند!
دانشجوی علوم ارتباطات : تا او هست ، هیچکس تنها نیست

سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 1:58 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 2:1 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن
گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگلم... بوس بوس بوس


گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر

 

بعد از قطع کردن تلفن :
دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد


پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:15 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود!
مرد: اون که ۱۰۰%… هیکلت همیشه قشنگ بوده…
اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد…!
زن: یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟
خیلی هیــــــــــــزی!
مرد: نه عزیزم، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شدم…
هیکلت واسم مهم نبود!
زن: یعنی چی؟!
پس این همه ورزش میرم، برای کی میرم برا عمم؟!
هیکلم برات مهم نیست؟!!
مرد: عزیزم، موقع دوست شدن مهم نبود، الان که هست…!
زن: یعنی الان میرم ورزش، برات بی اهمیت میشم؟!!
مرد: فدات شم، قربونت بشم، همه چیزت، تمام وجودت، همه خصوصیاتت، برام مهمه!
زن : یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که دوستم داشته باشی؟
خیلی نامردی…
چیه پای کسی درمیونه؟؟!!
مرد: بابا، جان مادرت بیخیال شو، چه غلطی کردیم تعریفتو کردیماااا؟؟!!
زن: دیدی… دیدی…
پس از اول درست حدس زدم که یه ریگی تو کفشته که داری ازم تعریف می کنی؟!
برو از جلو چشام دور شو…
یه چند ساعت نمی خوام قیافتو ببینم…

 

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:7 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

طنز, مطالب خنده دار, طنز کفش دخترا و پسرا

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:6 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

طنز, مطالب خنده دار, طنز کفش دخترا و پسرا

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:5 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

 عروس خانم دوشیزه سوسک سیاه آیا وکیلم شما را به مهر:
-گوگل عدد
سکه بهار آزادی
- یک وب کم
- سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام
- یک مودم ADSL
- اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح!
- LCD و شمعدان
- یک هدست بی سیم
- چهارده روم اختصاصی به نیت چهارده…
- پنج گیگا بایت میل باکس اختصاصی به نیت پنج…

به عقد دائم آقای فری فر فری در بیاورم؟
- جمعیت حاضر: عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!!
- حاج آقا: برای بار دوم آیا وکیلم ؟
- جمعیت حاضر: عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!!
- حاج آقا!!!BUZZ
- برای بار سوم خفم کردی آیا وکیلم ؟
- عروس : با اجازه بزرگترهای ROOM بله

ROTFL

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:مهریه دختران اینترنتی, :: 9:3 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

     پسری با پدرش در رختخواب
    درد ودل می کرد با چشمی پر آب

    گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
    زندگی از بهر من مطلوب نیست

     گو چه خاکی را بریزم توی سر
    روی دستت باد کردم ای پدر

     سن من از 26 افزون شده
    دل میان سینه غرق خون شده

    هیچکس لیلای این مجنون نشد
    همسری از بهر من مفتون نشد

    غم میان سینه شد انباشته
    بوی ترشی خانه را برداشته

    پدرش چون حرف هایش را شنفت
    خنده بر لب آمدش آهسته گفت

    پسرم بخت تو هم وا می شود
    غنچه ی عشقت شکوفا می شود

    غصه ها را از وجودت دور کن
    این همه دختر یکی را تور کن

    گفت آن دم :پدر محبوب من
    ای رفیق مهربان و خوب من

    گفته ام با دوستانم بارها
    من بدم می آید از این کارها

    در خیابان یا میان کوچه ها
    سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

    کی نگاهی می کنم بر دختران
    مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر
    با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

    با سه تا شان رفته بودیم سینما
    بگذریم از ما بقیه ماجرا

    یک سری ، بر گل پری عاشق شدم
    او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

    یک دو ماهی یار من بود و پرید
    قلب من از عشق او خیری ندید

    آزیتای حاج قلی اصغر شله
    یک زمانی عاشقش گشتم بله

    بعد اوهم یار من آن یاس بود
    دختری زیبا و پر احساس بود

    بعد از این احساسی پر ادعا
    شد رفیق من کمی هم المیرا

    بعد او هم عاشق مینا شدم
    بعد مینا عاشق تینا شدم

    بعد تینا عاشق سارا شدم
    بعد سارا عاشق لعیا شدم

    پدرش آمد میان حرف او
    گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

    گرچه من هم در زمان بی زنی
    روز و شب بودم به فکر یک زنی

    لیک جز آنکه بداری مادری
    دل نمی دادم به هر جور دختری

    خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
    واقعا ً که پوز بابا را زدی

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:پسر های ترشیده, :: 9:0 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

http://s3.picofile.com/file/7508244836/trol_3ali3_32_.jpg

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:طنز,ترول,, :: 8:4 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

http://s1.picofile.com/file/7508243759/trol_3ali3_24_.jpg

 

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:طنز,تروول,شوهر,دعوا , زن, :: 8:1 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

http://s1.picofile.com/file/7508241719/trol_3ali3_13_.jpg

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:طنز,تروول,کنسرت,ایرونی,خارجی, :: 7:46 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

سلااااااااااام میبینید هنوز آپم

میخوام نقش زن رو در پاشگاه های پسرونه نشونتون بدم.........

خداییش ما زن ها عجب موجودات مفیدی بودیمو نمیدونستیمااااا

http://s1.picofile.com/file/7508239244/trol_3ali3_1_.jpg

باحال بود نه؟؟؟؟؟؟؟

لطفا نظر بدین

 

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:طنز,تروول,نقش زن, :: 7:40 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda


بیایید ابتدا از خانم ها شروع كنیم

*خانم ها مهربان ، عاشق و دلسوزند.

*خانم ها وقتی خوشحالند گریه میكنند.

*خانم ها برای نشان دادن توجه و علاقه همیشه كارهای كوچكی انجام میدهند.

*خانم ها برای دستیابی به بهترین چیزها برای همسر و فرزندانشان دریغ نمی كنند.

*خانم ها قدرت این را دارند كه وقتی خیلی خسته هستند و نمی توانند روی پا بایستند ، لبخند بزنند.

*خانم ها می دانند چگونه یك وعده شام یا ناهار معمولی را به یك فرصت تبدیل كنند.

*خانم ها می دانند چگونه از پول خود بهترین استفاده را ببرند.

*خانم ها می دانند كه چگونه یك دوست بیمار را تیمار كنند.

*خانم ها شادی و خنده را به دنیا ارزانی می دارند.

*خانم ها می دانند چگونه ساعت های متوالی كودكان را سرگرم كنند.

*خانم ها صادق و وفادار هستند.

*خانم ها در زیر آن ظاهر نحیف ، اراده پولادین دارند.

*خانم ها برای یاری رساندن به دوست محتاجشان، همه كار انجام می دهند.

*خانم ها از بی عدالتی به آسانی به گریه می افتد.

*خانم ها می دانند چگونه به یك مرد احساس پادشاه بودن بدهند.
 

*خانم ها دنیا را مكانی شادتر برای زندگی می سازند.

 و حالا نوبت آقایان هست

*آقایان برای حمل اشیاء سنگین و كشتن سوسك و عنكبوتها خوب هستند!!!!

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 1:20 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

این مطلب طنزو گذاشتم فقط واسه خنده همش ضد پسر بود یه بارم بزارم خودم به خودم بخندم

 دختر:موجودی است که:

وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!

وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!

وقتی غمگین است آه میکشد

وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد

وقتی بدش می آید میگوید ایشششش .

وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی.

همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند .

از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود!

واقعا موجودی ناشناختست…

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 9:2 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

http://s1.picofile.com/file/7493005913/troll_3ali3_11_.jpg

سه شنبه 12 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 12:12 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

http://s1.picofile.com/file/7493005264/troll_3ali3_9_.jpg

سه شنبه 12 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 12:7 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

http://s1.picofile.com/file/7493004080/troll_3ali3_5_.jpg

سه شنبه 12 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 12:6 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

http://s1.picofile.com/file/7493003652/troll_3ali3_2_.jpg

سه شنبه 12 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 12:5 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

 

troll patugh ir 5 ترول های خنده دار ایرانی

منبع:پاتوق

سه شنبه 12 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 11:38 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

troll patugh ir 4 ترول های خنده دار ایرانی

منبع:پاتوق

سه شنبه 12 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 11:37 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

troll patugh ir ترول های خنده دار ایرانی

سه شنبه 12 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 11:35 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

سه شنبه 12 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 11:33 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

دروغ: بعدا باهات تماس می گیرم

معنی: دیگه هیچ وقت منو نمی بینی

دروغ: تو قسمتی از وجود منی- نمی دونی تا چه اندازه دوستت دارم

معنی: تو برای من به اندازه کافی زیبا، باهوش و پولدار نیستی میزارمت کنار

دروغ: اون دختر هیچ تیریپی با من نداره – ما فقط دوست معمولی هستیم

معنی: عاشقشم

دروغ: من ترو برای وجود خودت دوست دارم

معنی: من فقط دنبال ………. هستم

دروغ: آخر این هفته با دوستام داریم میریم کوه

معنی: داریم میریم دختر بازی.

دروغ: می تونی ۵ هزار تومن بهم قرض بدی؟ تا آخر هفته بهت برمیگردونم

معنی: پولتو ببوس و باهاش خداحافظی کن.

این هم شاید بزرگترین دروغی باشد که تا بحال گفته شده :

دروغ: قول میدم تا زمانیکه مرگ مارو از هم جدا نکرده عاشقت باشم، باهات صادق باشم و ازت نگهداری کنم.

معنی: ازت میخوام لباسامو بشوری، خونمو تمیز کنی، غذا برام بپزی، وقتی مریض میشم ازم پرستاری کنی، از بچه هام مراقبت کنی، به دوستام و خـانوادم سـرویـس بدی . هر وقت بخوام میـرم با دوسـتــام و دخـتـرای دیـگـه گـردش، هیچوقت پول بـهت نمی دم و هیچ کلمه خوشـحال کنـنده ای بـهت نخواهم گفت و هیچ کاری که برای تو جالب باشه انجام نخواهم داد.

 

شنبه 9 دی 1391برچسب:دروغ,پسران,, :: 10:43 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

آقا پسرا اگه جنبشو ندارین لطفا نخونین اگرم خوندید فحش ندین اه...


پسری که به دنیا می آید سه حالت ممکن است داشته باشد :

 

 

1- دیوانه باشد ، ( غیر انسان ) .

 

 

2- کر یا کور مادر زاد باشد ، ( نیمه انسان ) .

 

 

3- بدون نقص در حواس باشد ، ( انسان !!!) . (عمرا!!!)

 

 

 

 

 

منظور از خود در خود شناسی چیست ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

خود به معانی زیر وجود دارد :

 

 

 

 

1- خود به معنی برداشتی که حمید از خودش دارد .(خودش فکر می کنه خیلی آدمه!!)

 

 

 

 

2- خود به معنی برداشتی که دیگران از حمید دارند .(یه آدم مزخرف!!!)

 

 

 

 

3- خود به معنی برداشتی که دیگران از برداشت حمید نسبت به خودش دارند.(زهی خیال باطل)

 

 

 

 

4- خود به معنی برداشتی که حمید از برداشت دیگران از حمید دارد . (پیچیده شد من قاط زدم!!)

 

 

 

 

5- خود به معنی آ ن خودی که نه حمید می شناسد و نه دیگران ولی وجود دارد .(جل الخالق!!!)

 

 

 

 

حالا ما دونه دونه این موارد و توضیح میدهیم :

 

 

 

 

مورد ۱ :حمید خودش فکر می کنه خیلی آدمه!!اعتماد به نفس خفن!!! فکر می کنه خیلی با مزست !! احساس می کنه خیلی خوش تیپه!! صداش چقدر خوبه!! با عینک آفتابی عکس میگیره ( وای من چقدر خوشگلم!!)دو تا خط شعر بی معنی و مفهوم با قافیه جور می کنه !! (بابا شاعر!!)و.... ( که بقیشو نگم بهتره!!!)

 

 

 

 

مورد ۲:حالا منی که دارم به این آدم (آدم که چه عرض کنم...!!!) نیگا می کنم !! اولا که خیلی بهش می خندم !!! !!!بعدشم از اینکه واسه وبلاگم سوژه پیدا کردم کلی خوشحال میشم!!

 

 

 

 

مورد۳:آخی طفلکی !! بذار به روش نیاریم !! بره با خودش حال کنه!!

 

 

 

 

مورد۴: چقدر همه منو دوست دارن !!! من چقدر آدمه باحالیم!!! چقدر تحویلم میگیرن!!

 

 

 

 

مورد۵:ها!!!(قلمراد!!)

 

 

 

 

انگیزه خودشناسی چیست ؟ جواب : تضاد

 

 

 

 

 

 

 

 

تضاد درون و بیرون یک شخص ، تضاد بین آنچه که شخص به آنها اعتقاد و

 

 

 

 

باور دارد با آنچه که در واقع در بیرون ( محیط خارج ) وجود دارد . (این یعنی حمیدی که خودش می شناسه با حمیدی که ما میبینیم و به روش نمی یاریم فرق فولکوله!!!)

 

 

 

 

تضاد دانسته ها با واقعیات موجود در همه انسان ها وجود دارد و تفاوت در میزان

 

 

 

 

و زمان آگهی از این تضاد است . ( یعنی واسه بعضی ها این اعتماد بنفسه زیاده واسه بعضی ها نرمال!!!)(تحقیقات نشون میده واسه دخترا نرمال واسه پسرا یه خورده زیاد از حد!!)

 

 

 

 

عامل آگاهی از تضاد چیست ؟ تغییر

 

 

 

 

تغییر به سه شکل ممکن است اتفاق بیفتد :

 

 

 

 

1- حرکت ، جابجایی و تغییرات مکانی مشخص .(یه تکون خودتو بده !! )(به حالت بندری!! تاثیرش بیشتره!!)

 

 

 

 

2- تغییرات جهت عقاید اجتماعی .(یعنی میفهمی چه خری هستی!!!)

 

 

3- تغییرات شدت عقاید اجتماعی .(اینم همون بالاییه!!!)


جلسه پیش رسیدیم به تغییرات و روش های مختلفش!!!!!

 

الان یه حضور غیاب می کنیم و میریم ادامه مطلب!!!!!

 

 

حمید حاضره!!!!؟؟؟؟

 

 

خوب!!!!

 

 

 

 

میزان خلاقیت فردی که در مسیر خودشناسی است به عامل :

 

 

 

 

1- سرعت تغییرات بستگی دارد!!!!!(یعنی سرعت همون حرکته!!!تکونه که بت گفتم!!!!یعنی بلرزوون!!!!)

 

 

خوب یکم تمرین می کنیم !!!!

 

 

حمید بیا وسط!!!!!!

 

 

حمید باید برقصه حمید باید برقصه!!!!!

 

 

شما هم بیکار نشینین !!!!!!

 

 

دست دست!!!!!

 

 

شخص پس از اینکه تصمیم گرفت در مسیر خود شناسی از نوع تلاش خستگی

 

 

 

 

ناپذیر !!!برای رسیدن به جوهر و اصل خود گام بردارد(قر بدهد!!!) باید مراحل ابتدایی زیر را

 

 

 

 

به ترتیب انجام دهد :

 

 

 

 

1- احساس کند که هست ( حس ابتدایی حیات ) .(میدونم سخته و غیر ممکن!!!ولی وجود خودتو احساس کن بی وجود!!!)

 

 

۲-کاملا بی سواد شود و هیچ نداند « نام را باز ستانیم از ابراز پشه ازتابستان»(خوب این مورد زیاد سخت نیست!!!کلا همه پسرا بی سواد ...!!! )

 

 

۳-سوال کردن « در فلق بود که پرسید سوار »

 

 

 

 

مثلا در مورد پاها بدون اینکه نامی ار آنها ببرد یا در ذهنش بیاید بگوید : اینها چیست که

 

 

 

 

من روی آنها سوارم ؟ (حالا ما گفتیم پسر جماعت اسگلن ولی نه در این حد دیگه!!! پاهاشو که دیگه میشناسه!!!)

 

 

 

 

۳-تعجب کردن و شگفت زده شدن از آنچه که می بیند .(یعنی هر چی که میبینی!!چشات و گرد کن و دهنتو وا کن و سرتو ۳۶۰ درجه بچرخون!!!به این حالت===>)

 

 

خود شناسی برای ما نان نمی شود ولی به ما می فهماند که : باید نان داشت !!(خودشناسی زحمت میکشد!! ما خودمون میدونیم!! اگه نون توش نیست !!! کلاس و تعطیل کنیم!!!)

 

 

خود شناسی جلوی مرگ را نمی گیرد ولی به ما می فهماند که : ما تا زمانی که زنده ایم

 

 

هرگز نمی میریم !!(خودشناسی چشم بسته غیب میگوید!!!!)

 

 

خوب بسه دیگه !!!!!

 

به اندازه کافی خودتو شناختی!!!

سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:پسرا,یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 4:45 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

روز زن                                                 

1.زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه                       
2.مرد:  خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزی تو عالیه عزیزم شام چی داریم؟


سالگرد ازدواج

1.زن :عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد              
2.مرد : عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

روز مرد
1.زن : وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.                 
2.مرد :حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی چه بوی غذایی میاد

 40روز بعد از تولد بچه
1.زن: وای مامانی بازم گرسنه هستی عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی

2.مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر

خوشمزه است)


 40 سال بعد
1.زن :عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم                                
2.مرد :یعنی دیگه کیک نخوریم



2 ثانیه قبل از مرگ
1.زن : عزیزم همیشه دوستت  داشتم                                                                               
2.مرد: گشنمه

وصیت نامه
1.زن : کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم

تمام زندگی ام  را!!                                                                                             
2. مرد : شب هفتم قرمه سبزی بدید

اون دنیا
1.زن : خطاب به فرشته ی مسئول :خواهش می کنم ما را از هم  جدا نکنید خدایا به خاطرمن
 (وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت بهشت                                                                                                                   

  2.مرد :خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن

 

سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:واقعیتهای,زندگی, :: 3:6 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

پسرا موشن، همیشه بی هوشن


دخترا خرگوشن، خیلی باهوشن


دخترا گلن، پسرا املن


دخترا عشقن، پسرا زشتن


دخترا نازن، مثل الماسن


پسرا بادکنکن، یه فوت کنی میترکن


دخترا سنگن، پسرا شیشه


بدونید که سنگ بر شیشه برنده میشه


دخترا قیچی، پسرا کاغذ


دخترا شاهن، پسرا نارس


دخترا بانمکن، پسرا لا نمکن


دخترا گلن، پسرا خلن


دخترا دستور میدن، پسرا کار می کنن


دخترا خرج می کنن، پسرا قهر می کنن


دخترا از بشرن، پسرا خیلی خرن


دخترا لطیفن، خیلی هم عزیزن


پسرا کثیفن، خیلی هم خسیسن


دخترا شاپرکن، پسرا مارمولکن


پسرا دیوونن، سرشار از بهونن


دخترا عاقلن، حتی نه سال زودتر بالغن


پسرا توپن، تو زمین شوتن


دخترا زرنگن، تک نفره حریف پلنگن


سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:دخترا, شعر, :: 3:1 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

زن: ببينم حقوق اين ماهت کجاست؟
زن: بذار جيباتو بگردم!
زن (در حالي که جيب پشت شلوار شوهرش رو چک مي کنه):پس کجا قايمش کردي ذليل مرده؟!
مرد با گريه: به خدا تو جيبام نيست!

زن:   اي وا اونجا رو کيفت گذاشتيش!
مرد: امون نميدي  بهت بگم که


زن: مرسي عزيزم بيخود نيست من اينقدر دوست  دارم!

 

سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:به , این , میگن , زن, :: 3:0 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

ویژگی های کلی: این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوار شده اند اتوبوس می باشد.از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!! دختران دانشجو
خصوصیات دانشجویان دختر:
ترم ۱- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERROR میدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند. و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند! {پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال GF نباشید چون اولاً پا نمیدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران برای دوستی پا بدهد (یکی در هر ۱۰ میلیون سال) همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد !} فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می روند. طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.ب ه پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند. تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند. سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!) در فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!
ترم ۲ – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند! متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند! به مقدار بسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد. سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند. کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود. نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند. اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)
ترم ۳ - به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند. به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده WC قضای حاجت نیست!!! سوژه خنده پیدا می کنند. همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا ۴ جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند. می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود. در جواب سلام شما میگویند سلام!
ترم ۴ – با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند. ابروها نازک میشودو سیبیل ناپدید! در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!!!همیشه در دانشگاه از قسمتهای “پر پسر” عبور میکنند. شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه! (نکته:اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: ۱- دختره ترم ۴ درس میخونه. ۲-شما خوشتیپید!! ۳ – یالا مخشو بزن دیگه چلمن!) شروع میکنن به نوشتن جزوه ! هر ۲-۳ شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا. (خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن! (آره جون خودت ، بیچاره پدر ، مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست!!!!) در جواب سلام شما میگویند: سلام.چطوری؟خوبی؟
ترم ۵ –یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!اصلاً سر کلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با WC کار دارند! چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند ( چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی) کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد. از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است! (اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند! یک میز اختصاصی برای خودشان و BF شان در تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند. کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند. سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند! در جواب سلام شما (بعد از ۱۰ دقیقه!) می گویند: اوا … سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست….خاک بر سرت!)
ترم ۶ – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!!
ترم ۷ – به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند!مشروط میشوند!
ترم ۸– دوباره آدم میشوند. دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند(من لذت می برم میبینم این جوونا…….!) جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است. مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند. در به در دنبال شوهر میگردند. به نگهبان جلوی در دانشگاه هم پا می دهند. به اولین پیشنهاد جواب مثبت میدهند و از چاله به چاه می افتند!!!!
بعد از دانشگاه: ازدواج میکنند و رخت بچه میشورند !!

 

سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:دختران, دانشجو, :: 2:59 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

ایرانسل دیگه داره جای دوستامو پر می کنه ، فقط مونده اس ام اس بده کجایی ؟

-------------------------


همیشه یادت باشه یه دونه ای

درست مثل هر کس دیگه!!

-------------------------


همیشه گوشیم که زنگ میخوره میذارم چند ثانیه بگذره بعد جواب میدم
اینطورى فکر میکنن ما هم کار و زندگى داریم !!!

-------------------------


به غضنفر میگن : برو خبر مرگ حسن آقا رو به بستگانش بده
ولی یک دفعه نگو که هول کنن !
میره دره خونه حسن آقا زنگ میزنه میگه : منزل مرحوم حسن آقا !

-------------------------


امروز روز خوشگلاس
این پیامو برای تمام خوشگلایی که میشناسی بفرست
فقط خواهشن منو بیخیال شو همین الانشم بالای صدتاشو برام فرستادن

-------------------------


از فروشنده پرسیدم قیمت دلار چنده ؟
گفت الان ؟ یا الان ؟

-------------------------


با کلمه آره یا نه جواب بده
آیا من میدونم که تو احمقی ؟!؟

-------------------------


انقد بدم میاد از اینایی که از من بدشون میاد !!

-------------------------


یکی از کرم‌های که علاقه دارم بریزم
اینه که واسه یه فیلم زیرنویس فارسی بدم بیرون
بعد اول فیلم بنویسم این یارو رو می‌بینی؟ آخر فیلم می‌میره!

-------------------------


دختره قیافش عین قاشق مربا خوری میمونه
برداشته تو about پروفایلش نوشته:
درگیر من نشو، همــــدم نمیشوم!
اعتماد به نفس بعضیا صاف تو لوزوالمعدم !!

سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:جوک ,سال, 91, :: 9:50 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

 

پسرها و دیدگاهشون از زندگی اجتماعی در سنین مختلف

 

سن 14 سالگی : تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی
سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه خودشون بدشون می یاد
سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن
سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند می خونن ... یادش به خیر اون روزها که تکنو نبود راک ن رول می خوندن
سن 18 سالگی : هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ آخ ...آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه
سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز میشن ... ابی گوش میدن
سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که نفهمن چی شده
سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا عاقل می شن
سن 22 سالگی : نه می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم حسابی می گردن
سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض می شه
سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق منو نداشت
سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نیست
سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم ... افتخار میدین غلامتون باشم ؟
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم

 

دخترها و دیدگاهشون از زندگی اجتماعی در سنین مختلف

 

 

سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتن ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم
سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیشون بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی
سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن
سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن ... بهشون بی وفایی شده ... کوران حوادث
سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن
سن 19 سالگی : از بی توجهی یه نفر رنج می برن ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست
سن 20 سالگی : نه , نه ... اون منو نمی خواست آخرش منو یه کور و کچلی می گیره ... می دونم
سن 21 سالگی : فقط سن 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن ، فقط
سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ، پولدار باشه ، تحصیل کرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چی نباشه
سن 23 سالگی : همهء خواستگارا رو رد می کنن
سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختییه یا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه
سن 25 سالگی : اااااااه ، پس چرا دیگه هیچکی نمی یاد... هر ک
ی میخواد باشه ، باشه
سن 26 سالگی : یه نفر می یاد ، همین خوبه ، بله
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:آنتی پسر,,,آنتی دختر,یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 2:57 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام سلام.....امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد هر کی که میخواد بیاد و نظر نده لطفا همین الان شوت شو بیرون و مانع کسب و کار ما نشو....اه اه اینقدر بدم میاد از کسایی که میان میخونن نظر نمیدن........ خدایا کمکم کن تا عاشقانه ترین نگاهها را در چشمانش بریزم خدایا کمکم کن تا در بعد عشق او بهترین و شیرین ترین باشم به من کمک کن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع افتاب هر بام بر لبانش جاری سازم و راز عشق را در گوشش سر دهم خداوندا او را نگه دار که من به عشق او زنده ام...



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 17
بازدید کل : 169187
تعداد مطالب : 126
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


.





کد هدایت به بالا



کد کج شدن تصاوير